در مورد آسیبپذیری (پذیرش آسیب) قبلاً هم چیزهایی نوشتهام. آن نوشته بیشتر در مورد اتفاقات بعد از شکست و روند منطقی برگشتن به روال معمول است. اینجا میخواهم در مورد آمادگیهایی صحبت کنم که لازم است قبل از فرارسیدن شکستها و اتفاقات ناگوار کسب کنیم.
این نوشته را با مرور روایت آلن دوباتن از اندیشههای فیلسوف نامدار رواقی، سنکا شروع میکنم و با اشارهای به ایدهی نابِ پادشکنندگی از نسیم نیکلاس طالب به پایان میرسانم.
- درسهایی از سنکا
مردهای سالخورده را ببینید. آنها که گیجگاهشان سفید شده و زمانه روی پیشانیشان قصهها نوشته. آنهایی که صدایی آرام، چشمانی پژمرده و لبانی خندان دارند. توی مرگ نزدیکانشان آنها را ببینید که چهطور چشمهاشان نمناک میشود ولی هق هق نمیزنند و گریه نمیکنند. به ایشان نگاه کنید وقتی که خبری خوشحال کننده دریافت میکنند. متین و آرامند و چیزی آنها را به هیجان نمیآورد. دست زمانه پختهشان کرده. آنقدر مرگ دیدهاند که حالا از مرگ هیچکس شوکه نمیشوند. نگاهشان را نگاه کنید وقتی به صفحه روزنامه چشم دوختهاند. گرانی و ارزانی و اوج گرفتن و انحطاط سیاستمدارها را دیدهاند و دیگر اخبار براشان جذاب نیست.
توصیه سنکا برای مقابله با شوکهای روزگار همین است که در برابرشان شوکه نشویم. همین که از قبل احتمال هیچ رویداد ناگواری را صفر در نظر نگیریم. آماده کنیم خودمان را. لااقل بهش فکر کرده باشیم. به مرگ عزیزان. به از دست دادن روابط. به جنگ. به باختها و شکستهایی که برای ما کمین کردهاند فکر کنیم و بدانیم که چه بخواهیم و چه نخواهیم هر روز و هر سال طعم گس چندتاشان را خواهیم چشید. نگذاریم از پیش چشممان پنهان شوند.
این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که ما عمومن بعد از اتفاقات ناگوار شوکه میشویم. این شوکه شدن گاهی باعث میشود درکمان از ابعاد مسأله را از دست بدهیم و دچار افسردگیهای طولانی مدت شویم. به جز این، احساسات شدیدی که بعد از اتفاقات ناگوار و خسرانها به ما هجوم میآورند، غالباً توانایی کنترل خسارت را از ما میگیرند. به هم ریخته و آشوب میشویم و افسار زندگیمان را از دست میدهیم و ناخواسته و با دست خودمان ابعاد فاجعه را به سایر نقاط زندگیمان گسترش میدهیم.
چه خوب میشود اگر از قبل دستورالعملی برای کنترل و مدیریت بحرانهایی که هنوز فرا نرسیدهاند، داشته باشیم. اگر از قبل احتمال شکستها را دیده باشیم، میتوانیم براشان برنامه بریزیم. این کار را باید در موقعیتی که آرام هستیم انجام دهیم نه آن روزی که به هم ریخته و آشفته میشویم.
ما هرگز پیش از رسیدن بلایا منتظر آنها نیستیم. چه بسیار تشیع جنازههایی که از جلوی خانههای ما میگذرند، ولی ما هرگز به مرگ نمیاندیشیم. چه بسیار مرگهایی که نا به هنگام هستند، ولی ما برای کودکان خود نقشههایی در سر میپرورانیم.
هرگز برای امشب به شما وعدهای ندادهاند. _نه؛ مهلت بسیار زیادی دادم_ حتا برای این ساعت هیچ وعدهای ندادهاند.
- یک دستهبندی مهم از نسیم طالب
کتابِ یکی مانده به آخر نسیم طالب _که به نظر میرسد یکی از درخشانترین ذهنهای عصر ماست_ یکسر به موضوعِ جدیدی به نام antifragility یا پادشکنندگی اختصاص دارد. هنوز نتوانستهام کتاب antifragile او را بخوانم. اما این ایده چنان قوی بود که از روزی که آن را شنیدهام نمیتوانم به چیز دیگری فکر کنم. برای همین دوست دارم برای بحثهای بیشتر حول این موضوع، اجالتن ناخنکی بهش بزنم.
بخش دوم این نوشته را با مثالی از خود نسیم طالب ادامه میدهم.
یک توریست را در نظر بگیرید که برای بازدید از موزهها و مکانهای دیدنی یک شهر توریستی برنامهریزی دقیقی دارد؛ طوری که در طول روز حتا 10 دقیقه هم بیکار نمیشود. این شکل از برنامهریزی در برابر حوادث پیشبینی نشده شکننده است. برای مثال کافیست او از اتوبوس جا بماند و کل برنامه ادامه روزش به هم بریزد.
حالا فرض کنید که او کمی هوشمندانهتر عمل کند و توی برنامهریزیش این حوادث غیرمترقبه را پیشبینی کند. مثلن بازههای زمانی مشخصی را برای عقبافتادگیهای احتمالی از برنامه در نظر بگیرد. یا مثلن آدرس دقیق تمام مقصدهای طول روزش را همراه خودش داشته باشد تا اگر از سرویس اتوبوس جا ماند بتواند با تاکسی خودش را به محل مورد نظر برساند. به میزانی که او در پیشبینی کردن اتفاقات غیرمترقبه خوب عمل کند و همهی احتمالات را در نظر بگیرد، برنامهریزی او مقاومتر میشود.
حالا توریستی را در نظر بگیرید که دنبال ماجراجوییست. او برنامهریزی دقیقی ندارد. و آماده است تا بر اساس اتفاقاتی که پیش میآیند توی برنامه خودش تغییراتی دهد. برای مثال ممکن است حین بازدید از یک مکان تاریخی با بانوی برازندهای آشنا شود و تصمیم بگیرد که عصرش را توی کافه و با این خانم بگذراند. او پادشکننده است.
پادشکنندگی استراتژیایست که دنبال کنندگان آن نه تنها در برابر حوادث مقاوم هستند، بلکه فراتر از آن حوادث و اتفاقات و آشوبها و به هم ریختهگیها را به فرصت تبدیل میکنند.
توی اقتصاد ایران برای مثال، آنها که سرمایه ریالی دارند و بیشتر از آنها، آن بخش از مردم که سعی میکنند به خرید و فروش دلار بپردازند، شکننده هستند. آنها که سرمایه دلاری دارند مقاومند. و صرافها پادشکننده هستند (به دلیل کارمزدی که میگیرند، نوسانات دلار در هر جهتی که باشد برای آنها سودآور است. اتفاقن هرچه نوسان بیشتر باشد، این سود بیشتر هم هست). بگذریم.
من با این ایده پادشکنندگی کارها دارم. در آینده باز هم بهش برخواهم گشت و در موردش صحبت میکنم. اما در اینجا و برای جمعبندی این نوشته میخواهم خودم و شما را دعوت کنم به دو چیز:
نخست، بپذیریم که شکستها در کمین ما هستند. ممکن است بتوانیم از بعضیهاشان جان سالم به در ببریم ولی عقل حکم میکند که احتمال وقوعشان را ببینیم و به استراتژیهای خروج از بحرانهای احتمالی فکر کنیم.
دوم، به دستهبندیای که طالب ارائه میدهد بیشتر فکر کنیم. توی زندگی شخصیمان، کجاها شکنندهایم؟ برای مقاوم شدن چه کارهایی از دستمان بر میآید و آیا هیچ راهکاری داریم که بازی را عوض کنیم؛ اینکه نوسانات و اتفاقات و آشوبها برامان تبدیل به فرصت شوند؟
سلام محمدسینا
فیض بردم از اندک چیزهایی که به تازگی ازت خواندم.
اما پادشکنندگی به روایت ایرانی:
“صلابت آب رودخانه گرچه به لطف گرمابه نیست، اما تنهای مقاوم در آب رود آبدیده می شوند نه خزینه حمام.”
دیالوگ درخشان سریال هزاردستان؛ ابوالفتح (علی نصیریان) خطاب به رضا خوشنویس (جمشید مشایخی)
لینک این سکانس درخشان:
https://www.mystalk.net/detail/1893658938517596115_5559135832/
با احترام و آرزوی خواندن نوشته های بیشتر و بهتر، از تو.
سلام علی رضای عزیز. خیلی ممنون برای کامنتهات. لینکهایی که فرستادی رو نگاه میکنم.
این هم یک روایت درخشانِ دیگر:
“مدیریتی که به استقبال بیقراریها میرود.”
http://eco-literacy.net/flexible-management-under-uncertainty/